جوانمردی از نگاه ابوعبدالرحمان سلمی در کتاب الفتوه[5]

از جوانمردی، لطف با برادران و برآوردن نیاز آنان است.

از جوانمردی، نیکی در برابر بدی و ترک مکافات بر زشتی است.

از جوانمردی، ترک طلب خطای یاران و برادران است.

از جوانمردی، ترک عیب خوراکی است که عرضه می‌شود.

از جوانمردی، به کار بردن خَلق و خُلق والاست؛ چون آن کار از اعمال بهشتیان است.

از جوانمردی، انس و الفت با برادران است.

از جوانمردی، بخشندگی است.

از جوانمردی، نگاه داشتن دوستی دیرین است.

از جوانمردی، سازگاری با برادران است تا وقتی گناه نباشد.

از جوانمردی، آغاز رفاقت با یاران است نه ویژگان.

از جوانمردی، مهربانی با برادران و یکسانی با آنان است.

از جوانمردی، محبت غریبان و نیک‌پیمانی با آنان است.

از جوانمردی، راست‌گویی و امانت‌داری است.

از جوانمردی، خوردن طعام پس از یاران است.

از جوانمردی، خوش‌معاشرتی و سرگرمی و شادی با برادران است.

از جوانمردی، این است که آدمی خودبین نباشد و به کارهای خود ننگرد و در برابر کاری که می‌کند،‌عوض نخواهد.

از جوانمردی این است که برادرانت را به خطایشان سرزنش نکنی و وقتی گناه کردند، ‌توبه آنان را بپذیری.

از جوانمردی، بزرگداشت حرمت‌های الهی است.

از جوانمردی این است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو آن‌گونه باشند.

از جوانمردی، اعتماد به ضمانت خدای بزرگ در روزی است.

از جوانمردی این است که چیزی در دو سرای، تو را از خدا مشغول نسازد.

از جوانمردی، اعتماد به چیزی است که خدا برایت ضمانت کرده و مشغول شدن به چیزی است که تو را بدان امر فرموده است.

از جوانمردی، عفو با قدرت است.

از جوانمردی، به عیب خود مشغول شدن و از عیب دیگران باز ماندن است.

از جوانمردی، خوش‌گمانی به خلق و حفظ حرمت آنان است.

از جوانمردی، قبول چیزی است که از حکیمان می‌شنود؛ اگرچه آن را نفهمد، برکت قبول، او را به فهم آن می‌رساند.

از جوانمردی، ترک چرب‌زبانی در همه احوال است.

از جوانمردی، این است که جوان‌مرد از هستی و هرچه در آن است آزاد باشد، تا به بندگی کسی رسد که همه هستی از اوست.

از جوانمردی، فروتنی برای ذاکران و قبول حق از ناصحان است.

از جوانمردی، در هر حال به خلق خدا مهر ورزیدن است.

از جوانمردی این است که جوان‌مرد هر منع و بخششی را از خدا می‌بیند تا چهره خود به سؤال تیره نکند و خود را به طمع خوار نسازد.

از جوانمردی این است که جوان‌مرد به سببی از اسباب دنیوی، بر برادرش متغیر نشود.

از جوانمردی، محفوظ ماندن از آفات به ترک شهوات است.

از جوانمردی، نگاه‌داری راز با خداست تا غیر خدا در آن راه نیابد.

از جوانمردی، قیام برای خدا و به خدا و با خداست.

از جوانمردی آن است که وقتی توانایی بخشش داری، از آنچه داری بخل نورزی.

از جوانمردی این است که راحت دیگران را بر خود ترجیح دهد و رنج و زحمت آنان را برنتابد.

از جوانمردی این است که احدی را تحقیر نکند.

از جوانمردی این است که نیکی خود را به برادران فراموش کنی و قدر آنان را بشناسی.

از جوانمردی این است که آدمی سِرّ و باطن خود را بیشتر از ظاهرش مراعات کند؛ چون باطن، ‌نظرگاه خدا و ظاهر جایگاه نظر خلق است.

از جوانمردی این است که هیچ‌وقت از برادران غافل نباشد.

از جوانمردی،‌شتاب کردن در رفع نیاز برادران است.

از جوانمردی این است که آدمی در امر دین و دنیایش بلندهمت باشد.

از جوانمردی، دوستی را به دوستی پاداش دادن است؛ چون جزای محبت، ‌محبت است.

از جوانمردی، حفظ اعضا و جوارح ظاهر و باطن است.

از جوانمردی این است که آدمی پیش از پرسش، به بخشش پردازد.

از جوانمردی، ‌دوری از فسادی است که در دشمنی با مردم وجود دارد.

از جوانمردی ‌این است که آدمی گوش خود را از شنیدن زشتی نگهدارد؛ چنان‌که زبانش را از زشت‌گویی نگاه می‌دارد.

از جوانمردی، حفظ همسایه و همسایگی است.

از جوانمردی، ‌حفظ پیمان کسی است که در تنگ‌دستی و سختی با تو هم‌نشین شود.

پی نوشت‌ها:

[1]. حسین دیلمی، حکایت و حکمت، ‌قم، ‌راه قرآن، ‌،‌ص 35.

[2]. نصیحه‌الملوک، تصحیح:‌جلال‌الدین همایی، تهران، بابک، 1361، ص 234.

[3]. کشف الاسرار، ج 5، ص 669.

[4]. رسائل جوانمردان، ص 101.

[5]. نک: ابوعبدالرحمان سلمی، الفتوه، ترجمه: قاسم انصاری، قزوین، حدیث امروز، 1380، ‌صص 18 ـ۸۳